دِ ، داری اذیت می کنی دیگه ، داری آزارم میدی .
میگی میام ، نمیای . میگی می خوام ، نمی خوای .
اصلا می دونی چیه ؟
از همین حالا ، همین لحظه ، همین جا ، نه من ، نه شما .
برو به هر کی دلت میخواد همون حرفایی رو که به من زدی ، بزن و بعدشم تکذیب کن .
برو دیگه !
آخه ، قربونِ این سگ سگییات ، من چی رو باور بکنم ؟
دو کلوم حرفِ حساب بزن ، منم به روی چشم ، قبول می کنم .
نه ! نه ! اینجوری نمیشه ، بهونه ی بیخودی نیار !
اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ بسسه دیگه !
اصلا نه دیگه خودتُ می خوام ، نه اون آهنگایی که با هم ساختیم ، نه اون خاطراتِ پیش بینی شده و نه آینده ای که با وجودِ تو بازم میشه پیش بینیش کرد . برو بابا ، نخواستم !
...............................
ای بابا ، بازم پای توُ موندن و رفتنت اومد وسط ، این اشکا ما رو رسوا کرد .
اینم شد زندگی که تو واسه ما درست کردی ؟
..............................
خسته می شوم ، پس هستم .
زار می زنم ، پس هستم .
افسردگیِ مزمن گرفتم ، پس هستم .
بدبخت شدم ، پس هستم .
مُردم ... پس بودم !
..............................
این روزُ شب مُردن رو دیگه تمومش کن !
یا باش ، یا برو !
من دیگه طاقت ندارم .
بسسسسسسسسسسسسسسسههههههههه !!!