نو بهارت شاد ؛ ای که دیگر برده ای نام مرا از یاد

 

سلام به بهار

سلام به همه ی دلهای بهاری

وای که چقدر داره خوش می گذره

چه روزهای هیجان انگیزناکی رو پشت سر میذارم

فردا به سمت شیراز حرکت می کنم

برای اولین بار عید رو دور از خانواده هستم

و امیدوارم با کوله باری از خاطرات زیبا به تهران برگردم 

خدانگهدار و عیدتون مبارک

نو بهارت شاد  ای که دیگر برده ای نام مرا از یاد

خنده ات گل باد   ای که دادی خرمن عشق مرا بر باد

خانه ات آباد   ای که سوزاندی گل احساس من در آتش بیداد

روز نو خوش باد   ای که کشتی اندرون سینه ام فریاد

و باز هم دیر می کنی ،  مشکوک می شوم !

 

 

دِ ، داری اذیت می کنی دیگه ، داری آزارم میدی .

میگی میام ، نمیای . میگی می خوام ، نمی خوای .

اصلا می دونی چیه ؟

از همین حالا ، همین لحظه ، همین جا ، نه من ، نه شما .

برو به هر کی دلت میخواد همون حرفایی رو که به من زدی ، بزن و بعدشم تکذیب کن .

برو دیگه !

آخه ، قربونِ این سگ سگییات ، من چی رو باور بکنم ؟

دو کلوم حرفِ حساب بزن ، منم به روی چشم ، قبول می کنم .

نه ! نه ! اینجوری نمیشه ، بهونه ی بیخودی نیار !

اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ   بسسه دیگه !

اصلا نه دیگه خودتُ می خوام ، نه اون آهنگایی که با هم ساختیم ، نه اون خاطراتِ پیش بینی شده و نه آینده ای که با وجودِ تو بازم میشه پیش بینیش کرد . برو بابا ، نخواستم !

...............................

ای بابا ، بازم پای توُ موندن و رفتنت اومد وسط ، این اشکا ما رو رسوا کرد .

اینم شد زندگی که تو واسه ما درست کردی ؟

..............................

خسته می شوم ، پس هستم .

زار می زنم ، پس هستم .

افسردگیِ مزمن گرفتم ، پس هستم .

بدبخت شدم ، پس هستم .

مُردم ... پس بودم !

..............................

این روزُ شب مُردن رو دیگه تمومش کن !

یا باش ، یا برو !

من دیگه طاقت ندارم .  

بسسسسسسسسسسسسسسسههههههههه !!!