And the lonely dreamer is crying tonight

 

نمی دونم این روزا من دارم تلاش می کنم

یا تلاش داره منو ...

اصلا ولش کن

 

یه طرح توسعه ی سه ساله برای خودم برنامه ریزی کردم

یعنی سه سال آینده دیگه این سپیده ی فعلی نخواهم بود

البته سپیده ی فعلی رو هم خیلی دوست دارم  ولی یه چیزایی باید بهش اضافه بشه

برنامه ها و اهداف زیادی براش دارم .

 

به عنوان تیتر برای این طرح توسعه نوشتم :

 

اینجانب سپیده .... عهد می بندم موارد زیر را در طول سه سال آینده اجرا کنم و در صورت تخطی از این موارد بر همه ی اعتقاداتم ...یده ام .

 

 

قبر

 

این ترانه با صدای معین گاهی منو تا اعماق قبر می بره

 

لحظه ها را با تو بودن ، در نگاه تو شکفتن

حس عشق و در تو دیدن ، مثل رویای تو خوابه

با تو رفتن با تو موندن ، مثل قصه تو رو خوندن

تا همیشه تو رو خواستن ، مثل تشنگییِ آبه

 

اگه چشمات منو می خواست ، تو نگاه تو می مردم

اگه دستات مال من بود ، جون به دستات می سپردم

اگه اِسممو می خوندی ، دیگه از یاد نمی بردم

اگه با من تو می موندی ، همه دنیا رو می بردم

 

بی تو اما سر سپردن ، بی تو و عشق تو بوندن

تو غبار جاده موندن ، بی تو خوبِ من محاله

بی تو حتی زنده بودن ، بی هدف نفس کشیدن

تا ابد تو رو ندیدن ، واسه من رنج و عذابه

 

اگه چشمات منو می خواست ، تو نگاه تو می مردم

اگه دستات مال من بود ، جون به دستات می سپردم

اگه اِسممو می خوندی ، دیگه از یاد نمی بردم

اگه با من تو می موندی ، همه دنیا رو می بردم

 

توی آسمون عشقم ، غیر تو پرنده ای نیست

روی خاموشی قلبم ، جز تو اسم دیگه ای نیست

توی قلب من عزیزم ، هیچکسی جایی نداره

دل عاشقم به جز تو ، هیچکسی رو دوست نداره

 

اگه چشمات منو می خواست ، تو نگاه تو می مردم

اگه دستات مال من بود ، جون به دستات می سپردم

اگه اِسممو می خوندی ، دیگه از یاد نمی بردم

اگه با من تو می موندی ، همه دنیا رو می بردم

 

 

 

 

 

با صدای هومن بختیاری

 

 

این روزا  دلت با ما نیست

نگفتم چرا ؟

نپرسیدم !

اما ای همیشه !  همیشگی !

تو هم نمی پرسی احوالِ ما رو  !

از تهِ دل نمی پرسی !

آخرش به ما نگفتی ، که عاقبت دل بستن چیه ؟

نگفتی !  نگفتی !

فقط با نرمیه انگشتات گونه ی سرخِ داوودیای زرد و پاک کردی

هیچی نگفتی !

نگامم نکردی !

و من دونستم که در پیِ باد دویدن ، قرارِ این دلِ بی قراره

 

یه غریبه اومد از راه با من آشنا شد

با تموم خستگی هاش با من همصدا شد

خونه ی دل از محبت گرم و با صفا شد

به غرور گذشته رسیدم ، به هوای گذشته پریدم

                                                           چی بگم ؟

ندونسته دلمو به غریبه سپردم

اون غریبه رو ساده شمردم

گول چشم سیاهشو خوردم  !!!

رفت از این شهر که دلم رو به خون بکشونه

جون من رو به لب برسونه

جای دیگه آتیش بسوزونه !

ندونستم که غریبه ، هر چی باشه یه غریبه اس

ندونستم که غریبه ، هر چی باشه یه غریبه اس

 

هیچی نگفتی !

نگامم نکردی !

و من دونستم ، که در پیِ باد دویدن

قرارِ این دلِ بی قراره !

 

 

 

 

شعر نیست

 

شعر نیست ، یه درددل دوستانه اس

 

رفیق

 

تو هنوزم خواب حادثه می بینی

رمان های عاشقانه ی تلخ می خونی

دلم همیشه برای تو تنگ میشه

تو فقط دلتنگ کسی میشی ، که می دونی !

 

گاهی فاصله ها کم کم زیاد میشن

تو به اندازه ی دو کوچه از دلخوشی هام دوری

می ری و نمی بینی و نمی پرسی

که من می رم ، کجا ؟ با کی ؟ کدوم گوری ؟

 

تو دیگه مثل گذشته ها نمی خندی

یادم هست که ما مستعد تغییریم

میاد روزی که فقط اون باشه

منو عروسکام توو رویای تو میمیریم

 

می ترسم از اون روزی که زن باشی

رویای تو ، توی قصه شیرینه

تو هنوزم خواب حادثه می بینی

اون تو رو یه بره ی ساده می بینه

 

تعبیر این خواب ها چی میشه

خدا توو جلد پدر دستتو نمی گیره

زمونه با همه ی قشنگی بی رحمه

غریبه ها رو بشناس و نگو دیره

 

تو دیگه مثل گذشته ها نیستی

عجله می کنی برای زن بودن

از رفاقت لحظه های خوب و می گیری

که تمام دلخوشی های من بودن

 

برای رفیقی که این روزها ازش دلگیرم

 

بی پرده

 

 بی پرده با درختان سخن می گویم

با رودحانه و آسمان حرف می زنم

از آب  گل آلود   ماهی

نه  نمی گیرم

فایده ای ندارد !

فقط سبزه ها را یکی یکی ...

به هم گره ...

می زنم

۱۳ فروردین نیست

ولی ... 

من تاب تنهایی ندارم

جایت را خالی ...

سبزه   گل   گاو

از گاوها سبقت می گیریم

گاوها هم آدم شدند

نان می خورند 

 در خیابان قدم می زنند .

.

گاوها را دوست دارم !

تو را بیشتر !!!

خاطرات مثل طفلی از تو برایم به یادگار می ماند

 

 

با تمامِ وجود ، تمامِ وجودت را بالا می آورم .

 

تحملِ کسی که در وجودم باشد و از روح و جانِ من تغذیه کند را ندارم .

 

همه ی با تو بودن ها را ، عُق می زنم .

.

هیچ چیز بهتر از فراموشی نیست .

.

اما . . .

.

با نطفه ای که از خاطراتت در این رحمِ نیمه جان باقی گذاشتی ، چه کنم ؟

.

.

من آبستنِ خاطراتِ تو هستم ،

 

و درد دارم .

 

درد دارم .

 

من نمی دانم

و همین درد مرا سخت می آزارد

که چرا انسان   این دانا   این پیغمبر

در تکاپوهایش :

چیزی از معجزه آن سو تر

ره نبرده ست به اعجاز محبت

چه دلیلی دارد ؟

چه دلیلی دارد

که هنوز مهربانی را نشناخته است ؟

و نمی داند در یک لبخند

چه شگفتی هایی پنهان است !

من برآنم که در این دنیا

خوب بودن به خدا سهل ترین کار است

و نمی دانم

که چرا انسان

تا این حد   با خوبی  بیگانه است

و همین درد مرا سخت می آزارد .

                                                 فریدون مشیری

 

فکر کنم روزای خوبمون تموم شدن

به همین راحتی

 

تا نروی ، نمی رسی !!!

 

 

زمان داره به عقب برمیگرده

سلام

این روزها حوصله‌ی به روز شدن نداشتم ببخشید .

از شیراز برگشتم

و جای شما خالی  خیلی خیلی بهم خوش گذشت

همه‌ی مکان های تاریخی و دیدنی رو دیدم

و کلی خاطرات کودکی برام زنده شد .

..............................................................................

 این روزها شدیدا احساس تنهایی می کنم

 احساس میکنم زمان داره به عقب برمیگرده

باید جلوی این اتفاق رو بگیرم .

تا بعد ...

نو بهارت شاد ؛ ای که دیگر برده ای نام مرا از یاد

 

سلام به بهار

سلام به همه ی دلهای بهاری

وای که چقدر داره خوش می گذره

چه روزهای هیجان انگیزناکی رو پشت سر میذارم

فردا به سمت شیراز حرکت می کنم

برای اولین بار عید رو دور از خانواده هستم

و امیدوارم با کوله باری از خاطرات زیبا به تهران برگردم 

خدانگهدار و عیدتون مبارک

نو بهارت شاد  ای که دیگر برده ای نام مرا از یاد

خنده ات گل باد   ای که دادی خرمن عشق مرا بر باد

خانه ات آباد   ای که سوزاندی گل احساس من در آتش بیداد

روز نو خوش باد   ای که کشتی اندرون سینه ام فریاد